چی شد...
منبع:آفتابگردون
منبع:آفتابگردون
این را بدانیم با خوب خوب بودن هنر نیست.
از اینکه بعضیا نمیان سمتت ناراحت نشو ، ایراد از تو نیست !
مگس هیچوقت سمت گل نمیره ؛ همیشه میره سمت یکی مث خودش …
این انگلیسی زبان ها با ابداع کلمه lol به جای lots of laugh مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما قهرمانان ایرانزمین با ابداع خخخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!! ) نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردن
کارگری خسته سکه ای از جیب کت کهنه اش در اورد تا صدقه دهد ناگهان جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد: صدقه عمر را زیاد می کند !!!!!!
دیروز پینوکیو آدم شد
و امروز، آدم ها پینوکیو....!
من از عاقبت مادربزرگ میترسم
اگر فردا شنل قرمزی گرگ شود......!
آدم های ِ ساده
ساده هم عاشق می شوند
ساده صبوری می کنند
ساده عشق می وَرزَند
ساده می مانند
اما سَخت دِل می کنند
آن وقت که دل ِ می کنند
جان می دَهند
سخت میشکنند
سخت فراموش میکنند
آدم های ِ ساده…
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشدار است.
کسی که سکــــــــوت می کند!
روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت...!
از تــصادف جون سالم به در برد
و می گفت که زنــده بودنش رو مدیون ماشــین مدل بالاشه . .
و خــــــــــدا . .
هم چنان لبخـــــــند میزد
دومی: آره اگه خــــدا بخواد
اولی: منم می گیرم
ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برا بدن تائید میکنه؟
دومی: همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن،
برات معجـــــــزه میکنه ..
کودکی گرسنه
شادمان به سمت در دوید
پــدر باز هم دست خــالی به خانه آمده بود
کودک نگاهی به چشمان خیس و شرمسار پــدر انداخت
دستان او را گرفت تا دیگر ..
خالــی نباشد...
خدایا
خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد چه کسی بهتر از تــو ؟!
حتی اگر گاو هم که باشی!
در صورتی که در جای مناسب قرار بگیری!
کسانی پیدا می شوند که تو را بپرستند!
سخت است حرفت را نفهمند!
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند!
حالا می فهمم که خدا چه زجری می کشد!
وقتی این همه آدم حرفش را نفهمیده اند هیچ!
اشتباهی هم فهمیده اند!
ماهی خوش خیال ما...
یه برکه بزرگی بود،ماهی های قشنگی داشت
یه ماهی بود توماهی ها که قلب مهربونی داشت
یه ماهیگیر به فکرسیرکردن خودکنار آب نشسته بود
چشمای پر نیازشو ،با آب برکه شسته بود
ماهی خوش خیال ما،همش توآب بازی می کرد
برای ماهیگیرمون ،می رفت وطنازی می کرد
این ماهیگیر خوشش اومد طعمه رو انداخت روی آب
ماهی خوش زبون ما یکدفعه دید غذای ناب
رفت به کنار ماهیگیر گفت:توچقدر مهربونی
راست راستی فکر من بودی؟همیشه پیشم می مونی؟
ماهیگیر فهمید که این مهربونه
یواش یواش که بگذره میاد کنارش می مونه
روزا گذشت ماهیه عادتش شده کنار برکه بمونه
منتظر این ماهیگیر تا اوج رویا بخونه
ماهیگیره می خواد با خود تور بیاره
اگر که ماهی نیومد با جنگ و با زور بیاره
یه روز که خیلی دیر اومد ماهی اومد کنار اون
گفت منو با خودت ببر تو آب حوض خونتون
میخوام کنار تو باشم از چشم به راهی خسته ام
گرسنه نیستم به خدا به عشق تو دل بسته ام
نگاهی کرد به ماهیه دید که چقدر دوستش داره
ماهی باوفای اون شیطونیاشو نداره
شده مثال عاشقا،قلبش چه شیشه ای شده
چه جوری من بهش بگم یه ماهیگیر برکه ام
باتوری که تودست دارم جونشو هر آن می گیرم
دلش می سوخت تورشو برداشت که بره
ماهیه داد زد که بمون دلم بهونه میگیره
وقتی که دید تور سفید تو دستای ماهیگیره
خندید وگفت می خوای عروسم بکنی؟عاشق تومنتظره!
روزا گذشت،ماهیگیره شعر جدایی خونده بود
ماهیه از غصه ی اون رو آب برکه مونده بود
ماهیگیره می گفت حالا اگه برم رویا ی اون تموم شده
مثل روزای اول،شیطون و با دووم شده
دلش براش تنگ شده بود رفت که بهش سر بزنه
دید روی آب برکه مون ماهی نفس نمی زنه
چشمای ناز ماهی مون بسته نبود به راه اون
عاشق واقعی اینه،خدا چی بود گناه اون؟؟؟؟
نویسنده:زهره عالمی
پـــــــــرواز کرد عاقــــبت
ماهی ای که شوری دریا هم،
برای نمک گیر کردنش
کــــافی نبود
اگر زیستن را دوست داشتم
هرگز
به هنگام به دنیا آمدن
نمی گریستم !
" ســــــهـراب ســــــپهری "
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه …
همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
مردم عوض شدن،
زمونه عوض شده،
میدونی؟ این روزها،
وقتی با یه نفر دست میدی،
بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!
مـــــــا،
نســـــلی هستیم کــــه،
بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم…
تایــــــپ کردیـــــــــم
کاش کسی یاد معلم ها می داد :
اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛
وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند !
حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …
انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح
الاغ = خواب + خوراک
پس
انسان = الاغ + کار + تفریح
وبنابرین
تفریح – انسان = الاغ + کار
بعبارت دیگر
انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند
*****
معادله ۲
مرد = خواب + خوراک + درآمد
الاغ = خواب + خوراک
پس
مرد = الاغ + درآمد
و بنابرین
درآمد – مرد = الاغ
بعبارت دیگر
مردی که درآمد ندارد = الاغ
*****
معادله ۳
زن = خواب + خوراک + خرج پول
الاغ = خواب + خوراک
پس
زن = الاغ + خرج پول
وبنابرین
خرج پول – زن= الاغ
بعبارت دیگر
زنی که پول خرج نمی کند = الاغ
*****
نتیجه گیری:
از معادلات ۲و۳ داریم:
مردی که درآمد ندارد = زنی که پول خرج نمیکند
پس:
فرض منطقی ۱: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند..
و
فرض منطقی ۲: زنها پول خرج می کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ شوند.
بنابرین داریم …
مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + خرج پول
> و ازفرضهای۱و۲ نتیجه منطقی میگیریم که:
مرد + زن = ۲ الاغی که با هم بخوشی زندگی میکنند.
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!! خب به درک...!!
می خواهی قضاوتم کنی ؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن !!!
می گویند ضعیف شده ام!
میگویم سنگینی درس هایم است!
اما نمیدانند سنگینی درس هایی است که از دنیا و آدمهایش گرفتم!!
بیا و عاشقانه سلام کن
و بعد برای همیشه برو ...
دلگیر نخواهم شد
دیگر به دیدارهای ناگهانی...
دوست داشتنهای موقتی...
و رفتنهای بی خداحافظی
عادت کرده ام ...
خدایـــــــــــا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد؟ …
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!
امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...!
دلــــــم ؛
خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛
که شایــد ؛
پابرهنه بیایی ...
دلم میخواهد عاشق باشد
عقلم میخواهد عاقل باشد
این میگوید زود باش
آن میگوید دور باش
احساسم این روزها دوشیفت کار میکند
و حقوقش را از من میگیرد . . .
رفتــم گفتـم از “خـــــیرش” مـی گــذرم
شنیـدم کـه زیــر لب گُفـت از “شــــــرش” خــلاص شـدم . . .
میگویند شکستنی رفع بلاست
ای دل تحمل کن شاید حکمتیست . . .
آرزویم این است :
“آرزویت” ساکن کوچه ی بن بست نباشد هرگز . . .
نمیدونم چه رمزیه لامصـــب . . .
بعضیـــــا میگن "عزیــــــزم" انگار فحــش دادن،
ولی بعضیا به آدم میگن "دیوونـــــه" انگار دنیـــا رو به آدم دادن
هیچ هم سکوت ، نشانه ی رضایت نیست
شاید کسی دارد خفه می شود..
پشت یک بغض...
میدونی گاهی سخت ترین افتادن کدومه؟
اینکه وسط شلوغی و خنده
یهو
بیافتم به یادت
این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم…
شاید از این تنهایی خلاص شدم…
خسته ام پینیکیو
اینجا آدمها دروغهای شاخدار می گویند
بعد دماغ خود را جراحی پلاستیک میکنند!!!
ما عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ...
از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !!
در سرزمین من هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست و هیچ خیابانی …
بن بست ها اما فقط زنها را می شناسد انگار...
در سرزمین من سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند...
اینجا نام هیچ بیمارستانی مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را آبستن نیستند ...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!
متاسفانه بعضی ها هستند که :
بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛
بی آب ، دو هفته ؛
بی هوا ، چند دقیقه ؛باد با چراغ خاموش کاری ندارد
هر کی دستت رو گرفت لزوما دوستت نیست !
شاید تو حرکت بعدی ، پاشو گذاشت رو شونت و رفت بالا … !!
می ترسم روزی سراغم را بگیری ولی فاصله ی من و تو افقی نباشد …
پرندگانم را آزاد کردم ؛ زیرا فهمیدم “نداشتن” تنها راه “از دست ندادن” است !!!
می دونی چیه رفیق ؟
حکایت زندگی ما شده مث “دکمه پیرَن”
اولی رو که اشتباه بستی تا آخرش اشتباه میری …
بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی می بری که رسیدی به آخرش …
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند امــا نه وقتی که در میانشان هستی ، نـه !!!
آنجا که در میان خاک خوابیدی ، “سنگِ تمام” را میگذارند و می روند …
از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟
گفت از حماقت انسان ها تکه نانی در می آورم !
این ها از منی که در امروز خودم مانده ام ، فردایشان را می خواهند …
رسم زمانه است
اگر نرم باشی تو را له میکنند
اگر خشک باشی تو را میشکنند …
خدایا کم آورده ام …
در لیست آدم هایت اشتباهی شده است ؛ اسم من که ایوب نیست !!!
دنیای عجیبی شده است !!!
برای دروغ هایمان خدا را قسم میخوریم و به حرف راست که میرسیم می شود جان تــو …
دلت را به هر کسی نسپار ، این روزها بعضی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند …
بزرگترین نعمت اینه که اگه کسی پشت سرت حرف زد ، رفیقات با پشت دست بزنن تو دهنش !
آدم ها دروغ نمی گن
اگر چیزی می گویند صرفا ” احساسشان ” درهمان لحظه ست …
نباید روش حساب کرد …
وقــتی همه چیز خوبه
میترسم …
مـا به لنگیدن یکــــ جایِ کار
عـــادت کـــرده ایـــم . . .
حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدمـ ها برای هر دمـ و بازدمـ
هوا نیاز دارند …
دیگر بوی آدمیزاد نمی دهیم !
گرگ ها هم برای خوردنمان ناز میکنند …
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی …
دیگر از تنهــــــایی خستـــــه شده ام …
به کلاغــــها زیر میـــــزی میــــدهم ،
تا قصـــه ام را تمــام کنند . . .
کاش من هـــــم دکمــــه alt+shift داشتــــم
تا وقتی حرفهـــــایم را نمی فهمیــــدی
زبان گفتـــه هــایم را عوض مـــی کردم
هر وقت بین دوتا انتخاب مردد بودی ؛
شیر یا خط بنداز !
مهم نیست شیر بیفته یا خط …
مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه ،
یه دفعه بفهمی :
دلت بیشتر میخواد شیر بیفته ، یا خط …
آلـــیــــس کـــجـــایـــی؟!
بـــیـــا …
ایـــنـــجـــا عــجــیـــب تــریــن ســـرزمــیــن دنـــیــاســت . . .
دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها . . . !
این نیز بگذرد؛
مثل همه ی اتفاقات خوب و بد زندگی؛
مثل همه ی دوست داشتن هایی که؛
در ته صندوق خاک خورده ی زمان مخفی ماند؛
و هیچ کس نفهمیدشان؛
این نیز بگذرد، مثل زندگی …
نامــردی را معلم بــه ما آموخت،
ازهمان کودکی میگفت : جای خالی را پر کنید …
چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . .
باید قمارباز باشی تا بفهمی فرق است بین ‘باختن’ و ‘بد’ باختن…
کوچه ها را بلد شدم
رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم
آدم ها را بلد نیستم.!
خيلــــي وقــــتا بهــم ميگن :چرا ميخنــــدي بگو ما هــــم بخنـــديم . . .